بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

سلام
* این وبلاگ دریچه ای است به جهانی که من در آن زندگی می کنم، یعنی جهان افکارم. بنابراین هر بحثی که در آن مطرح می شود، به مانند یک فرایند در حال تکامل است و در روندی که طی می کند ممکن است دچار تغییر و تحول شود.
* حضور شما در این جهان و اشتراک افکار و نزدیک کردن افق های نگاه به یکدیگر، از عمده ترین دلایل ایجاد این وبلاگ است.
* "سرگشته" و "بیکرانگی" دو واژه ای هستند که در ذهن من جایگاه خاصی دارند، و از وبلاگ قبلی ام با من همراه بوده اند.
وحید سهرابی فر

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

خدای صامت

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۰۵ ب.ظ


گوشه ای نشسته بود و نگاه می کرد. گروهی در حال بحث در مورد "او" بودند. یکی پرسید جهان حادث است یا قدیم؟ دیگری گفت مگر می شود که جهان قدیم باشد، آن وقت که نعوذبالله می شود خدا! جهان حادث است. اساسا هر چیزی غیر از خدا حادث است. مرد دیگری که در حلقه بحث بود، گفت: اگر همه چیز حادث باشد، آن وقت باید زمانی بوده باشد که خداوند هیچ مخلوقی نداشته باشد و این با صفت فیاض بودن و خلاق بودن خداوند سازگار نیست، او در هر آنی حیات می بخشد و زندگی می دهد. بحث بالا گرفته بود و هر کدام برای مدعای خود، دلیلی می آوردند. "او" اما همچنان ساکت نشسته بود و از دور نگاه می کرد. پس از مدتی تصمیم گرفت این حلقه بحث را رها کند و گشتی در شهر بزند.

گذارش به مسجد افتاد، جایی که عده ی زیادی برای مناجات با "او"، هر روز به آنجا می روند. گروه زیادی نشسته بودند و فردی برایشان سخن می گفت. سخنران محترم در مورد مستحبات دهه اول ذی الحجه سخن می گفت و اینکه کدام نسخه از دعای عرفه معتبرتر است. همچنین اینکه چرا عرفه را عرفه نامیدند و چه حادثه ای در آنجا رخ داده است.

در یکی از رواق های مسجد، گروهی در حال گفت و گو بودند، یکی می گفت که آیا می شود قبل از اذان به قصد نماز وضو گرفت؟ دیگری معتقد بود که واجبی که وقتش فرا نرسیده است، نمی تواند مورد قصد واقع شود فلذا شرعا نمی توانیم برای نماز نیامده، نیت وضو کنیم. بحث این گروه را نیمه کاره رها کرد و عبور کرد.

در مسیرش پسرک ژولیده ای را دید که در کنار خیابان نشسته و یک ترازو در مقابل خود گذاشته است، حواسش اما اصلا به ترازو و افرادی که در پیاده رو می آیند و می روند نیست. سرش در کتاب است. روی جلد کتاب نوشته بود "کتاب فارسی سال اول ابتدائی". نگاهی غم آلود کرد و گذشت.

در سوی دیگر خیابان، دختر جوانی را دید که ظاهری عجیب و غریب داشت و در حال برگزاری مزایده ای برای مردان ماشین سوارِ متقاضی بود. پیرمردی که در حال عبور بود و این صحنه را می دید، سری به نشانه تاسف تکان داد و گفت: بد زمانه ای شده، عفت از بین رفته، حیا نابود شده. پیرمرد اما با خود نگفت که چه بر سر این دختر جوان آمده که به چنین وضعی دچار شده. "او" اما دلش گرفته بود و بغضی گلویش را می فشرد.

در ادامه گشت و گذارش در شهر، در حالیکه همچنان در فکر آن پسرک و آن دختر جوان بود، به بیمارستانی رسید، بیمارستان شهید بهشتی. در کنار درب ورودی بیمارستان، بر روی دیوار، اطلاعیه ای نظرش را جلب کرد، به سوی اطلاعیه پیش رفت، چنین نوشته شده بود: "توجه توجه، یک عدد کلیه گروه خونی B+   (23 ساله)، بفروش می رسد، شماره تلفن ... ". در حیرت فرو رفته بود که چرا یک جوان 23 ساله باید کلیه اش را بفروشد و چنین خطری را در آغاز جوانی به جان بخرد.

در ادامه مسیر، گذرش به دکه روزنامه فروشی افتاد. تیترهای مختلفی وجود داشت، از قراردادهای میلیاردی بازیکنان فوتبال تا تبلیغات تورهای نوروزی. آنچه اما نظر او را جلب کرد، حجم گسترده ی جنگ ها و نزاع هایی بود که در سراسر کره زمین در حال رخ دادن است. جالب آنکه بسیاری از طرف های این نزاع ها خود را سربازان "او" می نامیدند و به خاطر "او"  با دیگران می جنگیدند. جنگ هایی که حاصل شان فقر و فلاکت برای مردم است. جنگ هایی که موجب آوارگی انسان های بسیاری شده است. آوارگانی که گاه برای یک وعده غذایی باید هر خفت و خواری را تحمل کنند.

خدای صامت، خدای صبوریست که می بیند و دم نمی زند تا جایی که عده ای گمان می کنند اساسا چنین خدایی وجود ندارد. مگر می شود اشک های کودک خردسالی را که والدینش را در جنگ از دست داده، دید و کاری نکرد. مگر می شود انسان هایی را که به نام "او" جان انسان های دیگر را می ستانند دید و سخنی نگفت. چرا خدا کاری نمی کند؟ چرا سخنی نمی گوید؟ مگر انسان های دوران رسول، خون شان از خون انسان های امروزی رنگین تر است که برای هر مسئله ی ریز و درشتی برایشان وحی می شد ولی انسان امروز که در گرداب مشکلات است، شایستگی دریافت حتی یک کلمه را نیز ندارد؟

شاید بهتر باشد "او" سکوت خود را بشکند..

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۰۲/۰۵
  • ۱۹۶۲ نمایش
  • وحید سهرابی فر

فقر

جنگ

خدای صامت

نظرات (۱۵)

گاه باید به خدا اعتراض کرد تا اخلاق خدائی اش را به کناری بنهد و آدمیان را با زبان آدمیان بگوید. اعتراض ها همیشه دلیل بر انکار نیست. گاه دلیل بر آشکارشدگی خدا و ابلاغ ایمان است. مثل کاری که مسیح بر صلیب کرد!
پاسخ:
با سلام و ادب

"اعتراض ها همیشه دلیل بر انکار نیست. گاه دلیل بر آشکارشدگی خدا و ابلاغ ایمان است." دقیقا همین طوره و مطلب شما در وبلاگ تان در این باب، بسیار خواندنی است.
یعنی اگه دوباره وحی بشه ، اوضاع عوض میشه؟ و  چیزی غیر از آنچه  قبلا وحی شده به گفته خواهد شد؟ اعتراض عیسی بر صلیب آن گونه که در اناجیل آمده چه نتیجه ای را به دنبال داشت؟!
پاسخ:
با سلام و ادب

وحی دو سو دارد، یک سو خدای جهان است و سوی دیگر بشر روی زمین. وحی ارتباط این دو با هم است. اگر هم خدا را غیر متغیر بدانیم، بشر قطعا متغیر است و نیازها و شرایطش، از دورانی به دورانی و از فرهنگی به فرهنگی تفاوت میکند. آیا اگر امروز وحی می شد، خداوند سخنان جدیدی (مقتضای حال امروز ما) نمی گفت؟ ظاهرا این گونه می بود و شاهد این سخن آن است که بسیاری از آیات قرآن دارای شان نزول هستند، یعنی در موردی خاص و موقعیتی خاص، آیه ای متناسب با آن نازل شده تا مشکل موجود را حل کند. با تغییر شرایط ، ظاهرا می توان توقع سخنان جدیدی داشت.
البته اصول کلی دین را می توان ثابت دانست، مسائلی مانند عدالت، معنویت، اخلاق و .. ولی در مسائل متغیر به نظر می رسد همواره نیازمند فردی معصوم هستیم.
مدتهاست زندگی من در سکوت بین من و او   سپری میشود.
نه تنها من، گویا زندگی تمامی انسانها در این سکوت به سر می برد. مگر آنانی که توانسته اند از راز بودنشان سر در آورند!
پاسخ:
با سلام و ادب

گاهی این سکوت به غیبت تبدیل می شود و خدای صامت به خدای غایب..
شاید مصادیق متفاوت میشد اما مفاهیم ثابت است ، چون فطرت انسان ها مشترک و ثابت است ،  ضرورت وجود فرد معصوم اگرچه  دلایل زیادی دارد ، اما در این رابطه به نظرم بیشتر به این خاطر است که  مفاهیم را از دل مصادیق مختلف برای انسان آشکار میکند 
درباره خدای غایبتون  یاد این شعر افتادم حیف ام اومد اینجا براتون نذارمش...

ما از خدای گم شده ایم ، او به جستجوست

چون ما نیازمند و گرفتار آرزوست

گاهی به برگ لاله نویسد پیام خویش

گاهی درون سینه مرغان به های و هوست

در نرگس آرمید که بیند جمال ما

چندان کرشمه دان که نگاهش به گفتگوست

آهی سحرگهی که زند در فراق ما

بیرون و اندرون ، زبر و زیر و چارسوست

هنگامه بست از پی دیدار خاکیی

نظاره را بهانه تماشای رنگ و بوست

پنهان به ذره ذره و نا آشنا هنوز

پیدا چو ماهتاب و به آغوش کاخ و کوست

در خاکدان ما گهر زندگی گم است

این گوهری که گم شده مائیم یا که اوست

پاسخ:
با سلام مجدد

مطلبی که گفتید، نیازمند بررسی بیشتری هست و باید هر کدام از پیش فرض هاش بحث بشه ولی بر فرض که تنها ویژگی معصوم تشریح مصادیق باشه، باز هم امروزه فقدان این نقش رو میشه به روشنی دید.

از شعری که فرستادید متشکرم.
با سلام
آیا منظورتون از خدای غایب اینه که ما در غیبت از او به سر می رویم؟ یا اینکه او همراه با سکوتش غائب نیز هست؟

پاسخ:
با سلام

منظورم این بود که سکوت همیشگی، ممکن است موجب فراموش کردن حضور وی شود.
البته شاید ما هم بتونیم این سکوت رو بشکنیم، به قول حافظ:

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست * تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز


خدا مدافع زیاد دارد!
ولی شاید کسی به بنده ای که شاید تمام توانش را برای ارتباط با او به کار گرفته باشد فرصت دفاع نمی دهد؟!!!!!
شاید حجاب از آدمی نباشد!
پاسخ:
بله، شاید حجاب از آدمی نباشد .. 

خدای صامت و امام غائب!

پاسخ:

با سلام و ادب

بله، چه می شود کرد؟ ..

با عرض سلام

من سوالی دارم ؟ آیا خدای روز عاشورا خدای صامت بود؟ هنگامی که حضرت علی اکبر (ع) نه تنها کلیه که همه هستی خود را می داد خداوند صامت و غایب بود؟ وقتی یک دختر خردسال با دیدن سر پدرش جان می سپرد خدا صامت بود؟ چطور ممکن است مفهوم یک هستی بی نهایت را تصور کرد در حالیکه همه جا را پر کرده و هیچ جایی برای غیر خودش باقی نگذاشته و آن به آن در حال هستی بخشی و جلوه گری است ولی یک جایی وجود دارد یا یک زمانی که او را ساکت چه بسا غایب می پندارند؟ یعنی در تمام لحظاتی که حضرت زینب خدا را خواند و او دعایش را اجابت نکرد خدا صامت بود هنگامیکه برای مادرش دعا کرد وخدا جوابش نگفت! برای پدرش دعا کرد و جواب نگرفت! کنار تشت خونین دعا کرد اما امام حسن(ع) شفا نیافت و در خرابه شام هرچه برای کودک خردسال خدا را صدا کرد اما او بیدار نشد یعنی در تمام این لحظات خدای اکرم الاکرمین صامت بود؟

پاسخ:
با سلام و ادب

مطلب نوشته شده در مورد معصومان و تالی تلو آنها نیست. مطلب در مورد انسان های امروزی است که اکثر آنها هم انسان هایی معمولی هستند نه افرادی چون زینب کبری(س).
تجلی خداوند از طریق هستی و حضور بیکران او که ما در وسعت "بیکرانگی" او "سرگشته" هستیم، اگرچه زیبا، معنا بخش و روح افزاست ولی این مسئله برای یک فرد معمولی که در زیر آواری از مصائب در حال خفه شدن است و هرچه خدای خود را صدا می کند، جوابی نمی یابد (یا لا اقل جوابی که او بفهمد، دریافت نمی کند) جای سوال دارد.
از نظر شما کودک خردسالی که والدینش را در جنگی به نام دین! از دست داده و زندگی فلاکت باری را تجربه می کند و بر اثر نداشتن تربیت صحیح خانوادگی و نیز محیطی بدی که در آن رشد می کند، به موجودی بزهکار، بی فرهنگ و گنه کار تبدیل می شود، آیا نمی تواند ادعا کند که هنگامی که در سختی ها خداوند را صدا کرده و از او طلب کمک کرده است، پاسخی دریافت نکرده؟

به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید

و گر به کام رسد همچنان رجایی هست...

پاسخ:
با سلام و ادب

با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم

یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد

  • http://hajipour.blog.ir/
  • با سلام متن شما بسیار زیباست اما این خدایی که شما ترسیم کرده اید، در همام زمان حضرت رسول هم برای دیگران صامت است!

    اما شاید بهتر است بگوییم خدا پیوسته پیوسته غیر صامت است.

    آری اگر منظورتان وحی است بله آن هم حکمتی است که ما نمی دانیم الله اکبر "من ان یوصف" اما رهیافت و دریافت فهم کلام الهی همیشگی است. همیشگی

    شاید بهتر باشد "او" سکوت خود را بشکند..

    1. تمنای شما تمنای تکلیف آور است برای خدا، یا دلسوزی حکمت آور برای "او" ، یا دعابود...

    ادعای سکوت خدا ادعایی بس بزرگ است به مثابه بزرگی لیله القدر؛ لیله القدری که تنزل الملائکه ...

    البته اما نمی توان بر زیبایی متن شما اعتراف نکرد.موفق باشید.

    پاسخ:
    با سلام و ادب

    ملاهادی سبزاوری در شعری خداوند را چنین توصیف می کند: یا من هو اختفی لفرط نوره..
    اگرچه از نگاه یک عارف یا یک فیلسوف الهی، چنین مدعایی قابل پذیرش است ولی از سوی یک فرد عادی (که این نوشته سعی در بیان دغدغه های آنها دارد) خداوند "پیوسته غیر صامت" نیست.

    از نظر شما سپاسگزارم.
    سلام
    نظرتون در رابطه با این چیه؟http://neeloofar.org/abolghasemfanaei/darsgoftar/100-sacred-spirituality/356-sacred-spirituality-2.html
    فکر کنم اگه بتونیم چنین حیاتی داشته باشیم این مشکلات تا حدودی حل بشه!
    ولی اینکه تا چه حد عملیه رو باید از عمل کندگان پرسید!!!
    پاسخ:

    با سلام و ادب

    متن مورد نظر را در زمان انتشار آن مطالعه کردم و ابهاماتی را که به نظرم می رسید با دکتر فنائی در میان گذاشتم. به نظر طرح خوبی است ولی راه بسیاری در پیش دارد و مسائل بسیاری وجود دارد که در این طرح باید به آنها پرداخته شود. با این حال چشم انداز خوبی در این طرح وجود دارد به طور مثال باز تفسیر اسلام در قالبی عقلانی و معنوی، امر بسیار مهمی است.


    سلام
    متنتون به لحاظ ادبی زیبا بود
    بله صبر خدا خیلی زیاد است اما
    خدا چندان هم صامت نیست
    کتابی دارد با بیش از 600 صفحه که در هر خانه ای موجود است و خودش گفته، این کتاب تاریخ انقضایی ندارد.
    هر وقت هوس کردید صدایش را بشنوید کافی است چشم ببندید و  بسم الله بگویید و لای کتابش را باز کنید.
    صدای خدا خیلی بلند است، این ما هستیم که کر هستیم.
    پاسخ:

    با سلام و ادب

    ممنون از نظرتون
    همین طور که در کامنت های قبل گفته شد، اعتراض همیشه نشانه کفر نیست بلکه گاهی نشانه ایمان است...
    خدایا ماراببخش که هنوز ترا آنطور که هستی نمیشناسیم
    ما عرفناک حق معرفتک وما عبدناک حق عبادتک
    سلام
    ای کاش کمی بیشتر به این موضوع می پرداختید و این پست رو به این شکل رها نمی کردید!!!
    پاسخ:
    با سلام و ادب

    اتفاقا چند وقتی است که ایده ای در مورد موضوعی مشابه این پست به ذهنم رسیده، شاید به نوعی ادامه آن باشد. اگر فرصتی پیدا شود، خواهم نوشت.

    در ضمن، حالت فعلی آن چه اشکالی دارد؟
    سلام
    تا وقتی انسان حقیقتا به دنبال خداست، شکایت و شعفش، هم به رنگ خداست، شکایت بنده، از زشتی ها و شعف او از زیبایی ها، نشان از جست و جوی "او" در جزء جزء هستی دارد و "او" این رهگیری و فهمیدن ارتباطات عالم با خودش را، مشتاقانه خواهان است...
    چه بسا خدا سکوت کرده تا ببیند، اینبار از کجا و از کدام زبان صدای خودش را بهتر می شنود!
    تا همه بگویند دیدی خدا سکوت خود را چه زیبا و هنرمندانه شکست!  

    پاسخ:

    با سلام و ادب

    بله، زیبا گفتید. تا وقتی انسان صادقانه در پی خداست، شکر و شکایتش، هر دو خدایی اند.

    ممنون از نظرتون
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی