بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

سلام
* این وبلاگ دریچه ای است به جهانی که من در آن زندگی می کنم، یعنی جهان افکارم. بنابراین هر بحثی که در آن مطرح می شود، به مانند یک فرایند در حال تکامل است و در روندی که طی می کند ممکن است دچار تغییر و تحول شود.
* حضور شما در این جهان و اشتراک افکار و نزدیک کردن افق های نگاه به یکدیگر، از عمده ترین دلایل ایجاد این وبلاگ است.
* "سرگشته" و "بیکرانگی" دو واژه ای هستند که در ذهن من جایگاه خاصی دارند، و از وبلاگ قبلی ام با من همراه بوده اند.
وحید سهرابی فر

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

دو نوع سبک زندگی

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۰۵ ب.ظ

 

افرادی که در زندگی هدف دارند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند، از یک نگاه به دو دسته قابل تقسیم هستند.

گروه نخست افرادی هستند که اولویت شان در زندگی، حرفه و پیشه ای است که انتخاب کرده اند. آنها به تمام ساحت های زندگی تا جایی بها می دهند که به مسئله اصلی آنها که حرفه آنها باشد، لطمه ای نزنند. در این فضا خانواده، تفریح، سفر، دید و بازدید با اقوام و ... همگی کمرنگ می شوند زیرا چنین افرادی در تلاش اند تا هرچه بیشتر و بهتر به موضوع حرفه ای خود بپردازند و برنامه هایی چنین حاشیه ای، مانع از فعالیت اصلی آنها می شوند. چنین افرادی معمولا پس از مدتی، در حیطه حرفه ای خود به موفقیت هایی می رسند که آنها را ممتاز می کنند.

گروه دیگری نیز وجود دارند که در زندگی تنها به حرفه خود نمی اندیشند بلکه سعی می کنند تمام ابعاد زندگی را در نظر بگیرند. این افراد همان طور که برای حرفه خود زمان اختصاص می دهند، برای خانواده، دوستان، تفریح و دیگر شؤون زندگی نیز اهمیت قائل می شوند و سعی دارند تا تمام ابعاد زندگی را در رشدی متوازن، پیش ببرند. در میان چنین افرادی، انسان های ممتاز از لحاظ حرفه ای، کمتر از گروه قبلی یافت می شوند.

در جهانی که موفقیت های حرفه ای اهمیت ویژه ای دارند و اعتبارات مادی و معنوی زیادی را برای فرد فراهم می کنند، چگونه می توان از افراد توقع داشت تا با سبک زندگی دوم که به نظر معقول تر می آید، زندگی کنند؟ پزشکی را دورادور می شناسم که اکنون در مرکز ترک اعتیاد مشغول است و می گفت که بسیاری از جوان هایی که معتاد شده اند به این دلیل بوده که خانواده خوبی نداشته اند و پدر بیشتر ساعات روز را به کار اختصاص می دهد و در برخی موارد مادر هم شاغل است. در این فضا فرزندان عملا در خانواده رشد نمی کنند و نیازهایی که باید توسط خانواده تامین شود اعم از نیازهای عاطفی، نیازهای شناختی نسبت به پدیده های مختلف اجتماعی و ... توسط افراد دیگری که صلاحیت چنین اموری را نیز ندارد، جبران می شود. او معتقد است یکی از مهمترین دلایل اعتیاد جوانان، عدم همراهی والدین با فرزندان شان است. با این حال خود معترف بود که به جهت مسائل کاری، چاره ای جز این ندارد که بیشتر ساعات روز را مشغول به کار باشد و کمتر همراه فرزندان خود در حالتی پر انرژی و مثبت باشد.

یکی از بحث های مهمی که چندی است در کشور ما مطرح شده است، بحث سبک زندگی اسلامی است. تردیدی نیست که بحث سبک زندگی یکی از مهمترین بحث های فرهنگی ماست و می تواند به بهبود بسیاری از مسائل خرد و کلان بیانجامد(البته در صورتی که با آن مواجهه ای علمی و منطقی داشته باشیم). افرادی که در این زمینه نظرورزی می کنند، باید به مسائلی از این دست نیز توجه داشته باشند که چگونه می توان از افراد توقع داشت مطابق الگوی دوم (که به نظر معقول تر است و از متون دینی نیز چنین سبکی برای زندگی بر می آید) زندگی کنند، در حالی که زمینه آن فراهم نیست.

این مسئله نه تنها در حیطه نظریه پردازی مهم است بلکه هر شخص نیز باید با آگاهی از این دو روش، سبک زندگی خود را انتخاب کند و از لوازم و پی آمدهای آن آگاه باشد.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۵/۳۱
  • ۱۲۴۳ نمایش
  • وحید سهرابی فر

سبک زندگی

نظرات (۵)

سلام
نکته ی قابل توجهی است. البته موضوع سبک زندگی نباید صرفا یک موضوع اخلاقی دیده شود. همانطور که شما فرمودید بهتر است که منطقی و علمی به آن توجه شود.
خوشحال شدم از خواندن مطلب
پاسخ:
با سلام و ادب

گاهی اوقات (اگر نگوییم خیلی از اوقات) موضوعات مهمی مانند سبک زندگی در یک حالت شعاری مطرح می شود و بدون کاویدن جوانب قضیه و استفاده از متخصصین فن، صرفا به برگزاری چند همایش صوری محدود می شود. در این حالت افراد گمان می کنند که به این موضوع پرداخته شده و مسائل حل شده است در حالیکه بسیاری از مسائل حتی مطرح هم نشده است چه برسد به ارائه راهکار.

از نظر لطف شما ممنونم
سلام
این دوالگو شاید بر اساس دو مبنا شکل بگیرند، و خب نیاز است که این دو مبنا مورد بررسی قرار بگیرند، مبنای فردمحور و جامعه محور. اینکه فرد فقط خودش و خواسته های خودش محوریت داشته باشد، و یا  اینکه افراد دیگر رو هم در معادلات زندگی خودش داخل کند. فکر میکنم محوریت فرد عامل مهمی در شکل گیری این الگوست. الگویی که در آن گذشت ، و از خودگذشتگی  که لازمه بودن در کنار دیگران است،مفهوم و جایگاهی ندارد و پیشرفت و رشد فرد را تنها بها دادن به خاصه های خود فرد تعریف میکند. 
پاسخ:
با سلام و ادب

با نکته شما موافقم با اضافه کردن این مطلب که گاهی این مسئله چندان هم در اختیار فرد نیست و به نوعی جبر اجتماع است که فضای رقابتی ایجاد می کند و در این فضا غفلت و کم کاری موجب عقب ماندگی می شود و همان طور که در متن گفته شده، موفقیت های حرفه ای منافع مادی و معنوی بسیاری دارد و شرایط زندگی گاه به گونه ای نیست که فرد بتواند از این منافع چشم پوشی کند و برای رسیدن به این منافع شیوه نخست زندگی بهتر است.
از یک جنبه میتوان گفت که  جهت گیری جامعه را افراد آن تعیین می کنندو تفکر غالب در جامعه زاییده دیدگاه های افراد جامعه است...
پاسخ:
بله درست است ولی نقش سازمان ها و نهادهای تصمیم گیر رو نیز نباید در مسائل فرهنگی فراموش کردمضافا اینکه مسائل اقتصادی و میزان تورم و .. در دست نوع مردم نیست و با گرانی های موجود پدر خانواده مجبور است که تلاش بیشتری برای کسب درآمد بیشتر داشته باشد.
به نظر بحث کمی منحرف شد،  همین که پدر برای معاش خانواده تلاش میکند نوعی خودگذشتگی است زیرا او منافع جمع را بر منفعت شخصی ترجیح می دهد، بسیاری به خاطر پیشرفت فردی اصولا تن به ازدواج نمیدهند ، در واقع فرد گرایی هرگونه ضرر فردی را به نفع جمع رد میکند. اما نکته ای که بنده مدنظر داشتم این است فرد در جامعه افزون بر آثار تک تک افرادش، آثاری نیز بما هو جامعه دارد ، مطلبی از شهید مطهری در همین زمینه جالب است .از نظر او فرد انسانی واقعیت اصیلی است که در جامعه به صورت امر اصیل دیگر، متحول می شود و هر دو هویت را با هم دارد بدون این که این کثرتش نافی وحدتش باشه،پس اینکه جامعه ای جدای از افراد را مسئول بدانیم  درست نیست..
پاسخ:
با سلام مجدد

با نظر شما موافقم و بنده هم وجود دو هویت فردی و اجتماعی را درست می بینم. البته تاکید من در متن بیشتر به شرایط اجتماعی بود ولی به هر حال از اختیار فرد نیز نباید غافل شد.


چطوری آقا فیلسوف خوبی ... ما که از فلسفه چیزی نمیدونیم و تو عالم هپروت شعرا سیر می کنیم ... ولی به قول یه فیلسوفی زمان تکرار شدنیست و آدم ها باز هم به هم می رسند...
پاسخ:
سلام
اگر موضوع فلسفه را حکمت بدانیم،به حکم "ان من الشعر لحکمه" باید برخی از شاعران را نیز حکیم بدانیم که تلاقی فیلسوف و شاعر را شکل می دهد..

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی