گزارش یک روز بارانی
۰۱
آذر
سلام
امروز در شهر من مثل خیلی از شهرای دیگه بارون می اومد . چند تا نکته نظرم رو جلب کرد که خدمتتون می نویسم .
1. عده ی قابل توجهی از مردم همراه خودشون چتر نداشتن و به عبارت دیگه به این نکته فکر نکرده بودن که اگر بارون بیاد (با توجه به وضعیت اب و هوای این ایام) باید چکار کنن ؟ من البته چتر داشتم ولی نمی شد چترم رو با اونا شریک بشم . یاد این افتادم که انسان همیشه (چه در امور دنیوی و چه حتی برای آخرت ) باید آینده اندیش و عاقبت سنج باشه ولی خیلی از ما واقعا این طور نیستیم .
2. ساختار شهری ما واقعا خرابه به طوریکه کافیه یک برف یا بارون نسبتا زیاد بیاد تا آب در سرازیری ها و چاله های خیابون ها جمع بشه و تا وقتی که دوباره تبخیر بشه یا به وسیله ای از اونجا خارج بشه ، همون جا خواهد بود .
3. بعضی از راننده های ما انسان های واقعا کم توجهی هستند و اصلا به احوال انسان های پیاده ای که در این خیابان ها (که پر از چاله هستند و طبیعتا پر از آب و هنگام عبور ماشین این آب ها مثل فواره به اطراف پخش میشه) توجه نمی کنن و با سرعت بالا در خیابون ها حرکت میکنند .
4. وقتی هوا بارونیه ، خیلی خوب ولطیف میشه . امیدوارم شما هم لذت ببرید .
پ ن : دو هفته ی واقعا سخت رو از سر گذروندم . ابتدا به خاطر مهمون های زیادی که برای چند روز از شهرستان اومده بودند ، بعدش هم به خاطر برنامه ای که برای دانشگاه تدارک دیده بودم که خیلی کار برد و واقعا خسته شدم . امروز وقتی از دانشگاه بر میگشتم (در حالیکه لباس های مرتبی بر تن داشتم ) خیلی با احتیاط توی این خیابون ها راه می رفتم ، یاد این مثال اخلاقی افتادم که انسان برای پاکی نفس و روحش هم همیشه باید وسواس داشته باشه ، مانند کسی که لباس تمیری به تن داره و مواظب که خدایی نکرده کثیف نشه .
- ۰ نظر
- ۰۱ آذر ۹۰ ، ۱۵:۵۶
- ۱۳۲۶ نمایش