کوی عدم
يكشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۰، ۰۳:۵۹ ب.ظ
این روز ها درس می خوانم ، خیلی درس می خوانم به طوری که از بعد نماز صبح
بیدارم تا ساعت 11 شب که دوباره بخوابم . از برنامه ای که دارم لذت می برم و
واقعا احساس رضایت دارم .یکی از دلایلی که به وبلاگ سر نزدم هم همین
برنامه فشرده بود . اما دیروز مسئله ای برایم پیش آمد ، و مقدار قابل توجهی
از آرامش فکری مرا از بین برد و ذهنم را درگیر قضیه ای دیگر کرد (امیدوارم
به خوبی و البته به سرعت حل شود) . بعد از این قضیه فکر می کردم میلیون
ها و شاید میلیاردها عوامل دست به دست هم داده اند تا من ساعتی در آرامش و
بدون هیج مشکلی به فعالیت مورد علاقه ام بپردازم . میلیاردها عواملی که
شاید حتی به نظر هم نیایند . نعمت های بیشماری که شکرش پیشکش ، اصلا به
یادش نیستم ....
خدایا شکرت ...
=========================
پ
ن : چند روزی است دوباره این شعر زیبا و پر از معنا به ذهنم رسیده .
راستش هرچی سعی کردم نتوانستم متنی در باره اش بنویسم . فقط خود شعر را
برایتان می نویسم :
هر که در کوی عدم رفت ، نیامد به وجود * به یقین در پس این پرده تماشایی است
پ ن 2 : با تشکر از دوستانی که در این مدت پیگیر وبلاگ بودند ، سعی میکنم از این به بعد هر 10 روز وبلاگ رو بروز کنم و بیشتر از این بد قولی نکنم .
- ۹۰/۰۸/۰۱
- ۷۳۵ نمایش