استاد مصطفی ملکیان از حدود سال1379 نظریهای را تحت عنوان عقلانیت و معنویت طرح کرده است. این نظریه دو مدعای اصلی دارد: 1) عدم سازگاری دین سنتی(دینداری سنتی) و تجدد(ملکیان، 1388، ص268) (همو، 1390، ص364) 2) ارائه رویکردی که می تواند منجر به کاهش رنج بشر شود، رویکردی که در آن از دین نیز استفاده میشود. ملکیان این رویکرد را معنویت مینامد. مدعای نخست نظریه مبتنی بر شش دلیل است که مهمترین آنها تنافی و ناسازگاری عقلانیت و تعبد است[2]. در این نوشته سعی دارم گامی در جهت حل این تعارض بردارم و نشان دهم که با استناد به رویکرد نظریه، می توان همزمان متدین به دین سنتی بود و نیز عقلانی عمل کرد. نتیجه این بحث، ما را در بحث امکان روشنفکری دینی نیز یاری خواهد کرد.
از نظر ملکیان، گوهر تجدد عقلانیت است. به عبارت دیگر، عقلانیت به معنای استدلالگرایی، یکی از ویژگیهای اجتنابناپذیر تجدد است. از سوی دیگر تعبد نیز یکی از ویژگیهای اجتنابناپذیر دینداری سنتی است. در یک تعریف کوتاه میتوان عقلانیت را به این معنا دانست که هر باوری به میزانی مورد توجه است که دلایل قابل دفاعی داشته باشد و میزان پذیرش یک باور تابعی از میزان اتقان دلیل آن است. از سوی دیگر، تعبد از نگاه ملکیان به معنای آن است که باوری را صرفا به جهت اینکه فردی خاص بیان کرده است، بپذیریم و دلیلی برای آن نداشته باشیم. از نگاه ملکیان، از آنجا که در دین سنتی، هر متدین باید نسبت به آموزههای متن مقدس و نیز بنیانگذار دین، متعبد باشد و به صرف بیان یک گزاره از سوی آنها(حتی بدون ارائه دلیل)، آن مطلب را بپذیرید، انسان مدرن که انسانی بینه جو است، نمیتواند دیندار باشد. (همو، 1388، ص274ـ275).
- ۲ نظر
- ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۲
- ۱۵۴۷ نمایش