بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

سلام
* این وبلاگ دریچه ای است به جهانی که من در آن زندگی می کنم، یعنی جهان افکارم. بنابراین هر بحثی که در آن مطرح می شود، به مانند یک فرایند در حال تکامل است و در روندی که طی می کند ممکن است دچار تغییر و تحول شود.
* حضور شما در این جهان و اشتراک افکار و نزدیک کردن افق های نگاه به یکدیگر، از عمده ترین دلایل ایجاد این وبلاگ است.
* "سرگشته" و "بیکرانگی" دو واژه ای هستند که در ذهن من جایگاه خاصی دارند، و از وبلاگ قبلی ام با من همراه بوده اند.
وحید سهرابی فر

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر زندگی» ثبت شده است

هنر زندگی

۲۴
شهریور

 

زندگی کردن اصلا امر ساده ای نیست. بر خلاف تصوری که ممکن است رایج باشد، زندگی خوب چیزی نیست که پیش بیاید و در لحظه اتفاق بیفتد. زندگی خوب نیازمند داشتن مهارت هایی است. متاسفانه در هیچ یک از مراکز آموزشی و فرهنگی ما به این مسئله توجه نمی شود. فرد ممکن است از دوران  دبستان تا دکترا درس بخواند، بدون آنکه یادگرفته باشد که به زندگی نگاه مثبت داشته باشد. از اینکه به گلی نگاه می کند، لذت ببرد. از محبت های کوچک دیگران دل گرم شود و قدردان آنها باشد. سعی کند خوبی های دیگران را ببیند و از بدی های آنها برآشفته نشود.

به نظر می رسد که بسیاری از این مسائل در تربیت خانوادگی ریشه دارد. عجیب است که پدر و مادرها همیشه نگران این هستند که فرزندشان کم رو و خجالتی باشد و در نتیجه در آینده نتواند از حق خود دفاع کند اما کمتر پدر و مادری یافت می شود که نگران این باشد که مبادا فرزندش چنان زیاده خواه شود که به حقوق دیگران تعدی کند. اینکه "همیشه از خود بیش از دیگران توقع داشته باشیم"، مسئله ای است که یک فرزند ابتدا باید در عملکرد والدین خود مشاهده کند و سپس بدان ملتزم شود.

خانواده هایی را می شناسم که مرد و زن هر دو هم فکراند ولی در برقراری ارتباط با یکدیگر مشکل دارند گویا زبان یکدیگر را نمی فهمند. کشتی زندگی این افراد در برخورد با امواج مشکلات زندگی، بسیار متلاطم می شود. "درک متقابل"، "هنر گوش دادن" و "گفتگو" جای خود را به "پیش داوری" ها و "قضاوت" های نسنجیده می دهد. یکی از مشکلات جامعه ما این است که در ارتباط با دیگران، بسیار با ایماء و اشاره سخن می گوییم، بسیار اهل کنایه هستیم. به طور مثال: اگر دو نفر با یکدیگر مشکل دارند، به جای آنکه در محیطی آرام به گفتگو بنشینند، فرد الف رفتار خاصی مرتکب می شود به امید آنکه فرد ب متوجه شود که فرد الف ناراحت شده است. فرد ب ممکن است به جای پی بردن به ناراحتی فرد الف از علتی خاص، گمان کند که او رفتاری فخر فروشانه دارد و فرد ب نیز از فرد الف دلگیر شود. این دو به رفتارهای خود ادامه می دهند و کدورت بیش از پیش ادامه می یابد. کدورتی که از همان ابتدا با سخن گفتن در محیطی آرام قابل حل بود.

سخن گفتن در مورد هنر زندگی بسیار طولانی تر از آن است که در این نوشته مطرح شود. قصد نگارش این یادداشت آن بود که تلنگری باشد برای اینکه زندگی خوب، امری اتفاقی نیست بلکه باید در پی زندگی خوب و مهارت های لازم آن باشیم.

 

  • وحید سهرابی فر