بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

بیکرانگی

وبلاگ دکتر وحید سهرابی فر

سلام
* این وبلاگ دریچه ای است به جهانی که من در آن زندگی می کنم، یعنی جهان افکارم. بنابراین هر بحثی که در آن مطرح می شود، به مانند یک فرایند در حال تکامل است و در روندی که طی می کند ممکن است دچار تغییر و تحول شود.
* حضور شما در این جهان و اشتراک افکار و نزدیک کردن افق های نگاه به یکدیگر، از عمده ترین دلایل ایجاد این وبلاگ است.
* "سرگشته" و "بیکرانگی" دو واژه ای هستند که در ذهن من جایگاه خاصی دارند، و از وبلاگ قبلی ام با من همراه بوده اند.
وحید سهرابی فر

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

متفاوت اما شبیه

جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۱۶ ب.ظ


انسان ها بسیار متفاوت از یکدیگرند و این مسئله با مشاهده افراد مختلف و دقت در جزئیات شخصیت آنها به راحتی قابل درک است. فردی دوست دارد که ساعات بسیاری را در تنهایی به کتاب خواندن بگذراند و دیگری دوست دارد که با دوستانش در مهمانی یا گردش باشند. فردی برای ارتباط با افراد تازه وارد همیشه پیش قدم است و دیگری همیشه منتظر است تا دیگران، برای ایجاد یک ارتباط اقدام کنند. فردی بسیار صرفه جو و محاسبه گر است و دیگری بسیار دست و دل باز. پسری 18 ساله در شیکاگو در پی یافتن راهی است که به والدینش بگوید که سرشت جنسی او هم جنس گرایی است در حالیکه پسری 18 ساله در حوزه علمیه قم، در کتاب لمعه بخش حدود را می خواند. مردی در بورس تهران در مشاهده تابلوی شاخص های بورس در تب و تاب است، در سوی دیگر،  مردی در یکی از روستاهای یزد چشم به آسمان دارد، شاید بارانی ببارد و زمین زراعیش لبی تر کند. جوانی افسوس می خورد که چرا نتوانسته در مراسم اعتکاف مسجد اعظم شرکت کند و دیگری ناراحت است که چرا بلیط کنسرت مدونا را نتوانسته به دست بیاورد.

هر انسانی برای خود یک نوع خاص است، هر انسانی در فرهنگی خاص، فضای خانوادگی خاص، ایده ها و آرزوهای خاص خود زندگی می کند. به تعبیر فلسفی، هر انسانی جهان خاص خود را دارد. این جهان مختص آن فرد است زیرا تجاربی که آن جهان را ساخته اند مختص آن فرد هستند. به عبارت دیگر، انسان آن چیزی است که زیسته است، و از آنجایی که هر فردی، تجربه زیسته متفاوتی دارد، تمام انسان ها با یکدیگر متفاوتند.

این مسئله هنگامی جالب تر می شود که به این نکته توجه کنیم که علی رغم تفاوت هایی این چنین عظیم، انسان ها بسیار به هم شبیه اند. همه انسان ها، عاطفه مند هستند، همگی آنها محتاج امنیت اند، دوست دارند به آنها احترام گذاشته شود و به اخلاق و معنویت بها می دهند. اینها و اموری دیگر، هویت مشترک انسانی ما را می سازد. هویتی که هر فردی فارغ از اینکه در چه تاریخ و جغرافیایی زندگی می کند، برایش اهمیت دارد.

هنگامی که زنی را در یکی از معابد دهلی دیدم که در اثناء مراسم مذهبی و در میان راز و نیازش اشک در چشمانش جمع شده بود و یا مسیحیانی که در کلیسایی در برلین چنان خالصانه راز و نیاز می کردند و اشک می ریختند، به یاد مراسم دعای کمیل و شب های قدری می افتم که در آن زن و مرد و پیر وجوان، گرد می آیند و در پی ارتباط با موجود غایی، دست به دعا بر می دارند. اگرچه پیرمردی متصلب که در شهر سنتی قم بزرگ شده، با زنی در دهلی و جوانی در برلین تفاوت های بسیاری دارند ولی اینکه هر سه آنها نیاز به معنویت دارند، آنها را در یک هویت مشترک، جمع می کند و این یک شگفتی است که انسان هایی تا به این میزان، متفاوت، اشتراکات بسیاری با هم دارند.

در جهانی که بیش از پیش در هم تنیده است، این یک مسئله مهم است که به ویژگی ها و شرایط هر مجموعه احترام نهاده شود و ارتباط مجموعه های مختلف با یکدیگر بر اساس هویت مشترک انسانی باشد، هویتی که در میان تمام انسان ها وجود دارد و می تواند مبانی عمل با همه انسان ها قرار بگیرد. هویتی که انسان بما هو انسان و فارغ از هر ویژگی و رنگ و لعابی، آن را داراست.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۲/۱۰/۲۰
  • ۸۹۲ نمایش
  • وحید سهرابی فر

ارتباط

تفاوت

دیگری

مشابهت

فرهنگ

نظرات (۳)

نه تنها انسانها متفاوتند بلکه طبق نظریه حرکت جوهری، حتی یک انسان در مقاطع مختلف زندگی، هستی متفاوتی پیدا میکنداز اینرو صدر المتألهین تعریف انسان با یک ماهیت را ناممکن میداند چرا که انسان را فاقدِ ماهیت مشخص میداند(رک به: صدرالمتألهین، الاسفارالاربعة، ج8، ص343)
پاسخ:
با سلام و ادب

ممنون از نظرتون که به غنای بحث افزود.
مطلبتون جالب بود ، ی مدتی است به مناسبتی دارم به این موضوع فکر میکنم . در واقع ما تنها میتوانیم بر اساس اشتراکات فطری سطح ارتباط را  مشخص کنیم ، اما از یک طرف این فطریات هم به تنهایی شاید کلی باشند و خیلی از موارد را شامل نشوند.   
پاسخ:
با سلام و ادب

فطریات یا امور مشترک بین انسان ها، اگرچه ممکن است کلی باشند و در موارد جزئی، به تنهایی کمک رسان نباشند ولی می توان از آنها اصولی کلی به دست داد که بر تمام قوانین دیگر حاکم باشند و اگر قانونی با یکی از این امور مشترک منافات داشت، کنار گذاشته شود. مثلا اگر قانونی با اصل احترام متقابل انسان ها یا کرامت ذاتی آنها منافاتی داشته باشد، مورد بازنگری قرار بگیرد.
سلام علیکم
در بسیاری از موارد فطریات هم اصالت خود را از دست داده اند مثلا بسیاری از بدیهات فطری  نسبی و یا رد شده اند ، مثال های زیادی در رد مسائل اخلاقی که به نظر نه تنها بدیهی فطری بلکه عقلی  نیز می آمده اند ، به ذهن می آیند به بیان یک دوستی فطرت کدام انسان معیار است؟ البته شما گفتید انسان به ماهو انسان اما این مفهوم در بیرون یعنی چه؟...
پاسخ:
با سلام مجدد

در متن اصلی از تعبیر فطرت استفاده نکردم چون تا جایی که من می دانم، این مفهوم هنوز به صورت روشن و شفاف تبیین نشده و تنها با توجه به ذکر آن در متون دینی، در برخی از کتب تکرار شده است.
بحث من در مورد هویت مشترک انسانی بود، مسائل مانند نیاز به امنیت، احترام متقابل، کرامت انسان ها،اخلاق، معنویت و ... که در تقریبا در همه انسان ها مشترک است.(که البته منافاتی با فطری بودن آنها نیز ندارد)
شاید این امور به تنهایی، ما را برای رسیدن به یک راهکار یاری نکنند ولی می توانند الگوی پیش چشم ما باشند تا قوانین و مقرراتی که با عقل بشری وضع می کنیم، رو به سوی این هویت مشترک باشد و آنها را نقض نکند. و هر جایی که قانونی را مخالف این اصول کلی یافتیم، آن را عوض کنیم.


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی